طنز سرا

Main My profile designer
در باره ي ما

این وبلاگ صرفا برای تفریح و سرگرمی اقدام به جمع اوری داستان های جالب و ایرانی(dastan) و البته داستانهای جدید و جوک ها و اس ام اس های زیبا و عاشقانه(jokestan) و همچنین معما از سرتاسر دنیای اینترنت میکند تا بتواند اوقات خوشی را برای شما فراهم کند.
پيوند روزانه
دینی مذهبی
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
قیمت پرده اسکرین
تشک طبی فنری
کاشی سازی
:: تمام پيوندها ::
جستجو در سايت
"لطفا از کلمات کليدي براي جستجو استفاده کنيد !!!


طراح قالب

Www.LoxBlog.Com
گـِـــــریــــــه ! ...
حسن نامی وارد دهی شد و در مکانی که اهالی ده جمع شده بودند نشست و بنای گریه گذاشت.
سبب گریه‌اش را پرسیدند، گفت: من مردغریبی هستم و شغلی ندارم برای بدبختی خودم گریه می‌کنم
مردم ده او را به شغل کشاورزی گرفتند.

 

شب دیگر دیدند همان مرد باز گریه می‌کند، گفتند حسن آقا دیگر چه شده؟ حالا که شغل پیدا کردی، گفت: شما همه منزل و ماءوا مسکن دارید و می‌توانید خوتان را از سرما و گرما حفظ کنید ولی من غریبم و خانه ندارم برای همین بدبختی گریه می‌کنم.
بار دیگر اهالی ده همت کردن و برایش خانه‌ای تهیه کردند و وی را در آنجا جا دادند.

ولی شب باز دیدند دارد گریه می‌کند.
وقتی علت را پرسیدند گفت: هر کدام از شما‌ها همسری دارید ولی من تنها در میان اطاقم می‌خوابم.
مردم این مشکل او را نیز حل کردند و دختری از دختران ده را به ازدواج او در آوردند.

ولی باز شب هنگام حسن آقا داشت گریه می‌کرد. گفتند باز چی شده، گفت: همه شما سید هستید و من در میان شما اجنبی هستم.
به دستور کدخدا شال سبزی به کمر او بستند تا شاید از صدای گریه او راحت شوند

ولی با کمال تعجب دیدند او شب باز گریه می‌کند، وقتی علت را پرسیدند
گفت: بر جد غریبم گریه می‌کنم و به شما هیچ ربطی ندارد!!!



نوشته شده توسط محمد | لينک ثابت |سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:,|


مردانگی در داشتن چیز بزرگ است!
روزی حکیمی جمعی از زنان و مردان را جمع کرده و از مردی و مردانگی سخن می گفت شخصی از آن بین پرسید : ای حکیم ! نشان مردانگی چیست؟ حکیم بی درنگ گفت : مردانگی در داشتن چیز بزرگ است ! پس بین جماعت همهمه در گرفت یکی از آنها گفت : حتما منظورتان از چیز بزرگ سبیل بزرگ است؟ حکیم گفت : نه ! که اگر اینگونه بود هم اکنون در بین شما مردان بی سبیل یک مرد نیز نبود! شخص دیگری گفت : منظور از چیز حتما دل بزرگ است! حکیم گفت : البته مردان را به ظاهر دل گندگی باشد اما به وقت نیاز از گنجشکی نیز دلشان کوچک تر است شخصی از آن ته فریاد زد پس دیگر حتما منظور تو از چیز همان چیز خودمان است !!! و دوباره همهمه ای در گرفت در میان معرکه رندی از آن بین فریاد زد : درود بر حکیم چیز فهم !!! حکیم گفت : ذهنتان خراب است وگرنه شما را چیزی به عنوان پند میدادم تا عبرت گیرید!!!
 


نوشته شده توسط محمد | لينک ثابت |سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:,|


به جهان ثابت کن چی تو فکرت داری!!:

شرلوک هولمز کارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرا نوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند. نیمه های شب هولمز بیدار شد و آسمان را نگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: نگاهی به آن بالا بینداز و به من بگو چه می بینی؟

واتسون گفت: میلیونها ستاره می بینم.
هولمز گفت: چه نتیجه میگیری؟
واتسون گفت: از لحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم.
از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیریم که زهره در برج مشتری است، پس باید اوایل تابستان باشد.
از لحاظ فیزیکی، نتیجه میگیریم که مریخ در محاذات قطب است، پس ساعت باید حدود سه نیمه شب باشد.

شرلوک هولمز قدری فکر کرد و گفت: واتسون تو احمقی بیش نیستی. نتیجه اول و مهمی که باید بگیری اینست که چادر ما را دزدیده اند!



نوشته شده توسط محمد | لينک ثابت |سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:,|


از فرصت ها استفاده کنید ! ...
مردی با اسلحه وارد یک بانک شد و تقاضای پول کرد
وقتی پولهارا دریافت کرد رو به یکی از مشتریان بانک کرد و پرسید : آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کنم؟
مرد پاسخ داد : بله قربان من دیدم، سپس دزد اسلحه را به سمت شقیقه مرد گرفت و اورا در جا کشت
او مجددا رو به زوجی کرد که نزدیک او ایستاده بودند و از آنها پرسید آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کنم؟
مرد پاسخ داد : نه قربان. من ندیدم اما همسرم دید


نوشته شده توسط محمد | لينک ثابت |سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:,|


مامانت پیش منه!

کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام. بابی پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت آیا حقته که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟

بابی گفت، آره. مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده .
 

نامه شماره یک
سلام خدای عزیز

اسم من بابی هست. من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یه دوچرخه بهم بدی .
دوستار تو
بابی

 

بابی کمی فکر کرد و دید که این نامه چون دروغه کارساز نیست و دوچرخه ای گیرش نمی یاد. برا همین نامه رو پاره کرد.

 

نامه شماره دو

سلام خدا
اسم من بابیه و من همیشه سعی کردم که پسر خوبی باشم. لطفاً واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده .
بابی

 

اما بابی یه کمی فکر کرد و دید که این نامه هم جواب نمی ده واسه همین پارش کرد.

 

نامه شماره سه

سلام خدا
اسم من بابی هست. درسته که من بچه خوبی نبودم ولی اگه واسه تولدم یه دوچرخه بهم بدی قول می دم که بچه خوبی باشم.
بابی

 

بابی کمی فکر کرد و با خودش گفت که شاید این نامه هم جواب نده. واسه همین پارش کرد. تو فکر فرو رفت . رفت به مامانش گفت که می خوام برم کلیسا. مامانش دید که کلکش کار ساز بوده، بهش گفت خوب برو ولی قبل از شام خونه باش.

بابی رفت کلیسا. یکمی نشست وقتی دید هیچ کسی اونجا نیست، پرید و مجسمه مادر مقدس رو کش رفت ( دزديد ) و از کلیسا فرار کرد.

بعدش مستقیم رفت تو اتاقش و نامه جدیدش رو نوشت.

 

نامه شماره چهار
سلام خدا
مامانت پیش منه. اگه می خواییش، واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده....!
بابی

 

منبع : آی طنز



نوشته شده توسط محمد | لينک ثابت |سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:,|


ملانصردین و عدالت خدا !!!! ...
می گن زمانای قدیم یه روز 3 تا پسر بچه میرن پیش ملا نصرالدین میگن ما 10 تا گردو داریم میشه اینارو با عدالت بین ما تقسیم کنی؟
ملا می گه با عدالت آسمونی یا عدالت زمینی؟
بچه ها میگن خوب عدالت آسمونی بهتره با عدالت آسمونی تقسیم کن.
ملا 8 تا گردو می ده به اولی 2 تا می ده به دومی دو پس گردنی محکم هم می زنه یه سومی
بچه ها شاکی میشن می گن این چه عدالتیه ملا؟
ملا می گه خدا هم نعمتاشو بین بنده هاش همینجوری تقسیم کرده


نوشته شده توسط محمد | لينک ثابت |سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:,|


کـــشـــیـــش و مـــســـت !!!! ...

کشیشی در اتوبوس نشسته بود که یک ولگرد مست و لایعقل سوار شد و کنار او نشست
مردک روزنامه ای باز کرد و مشغول خواندن شد
بعد از مدتی هم از کشیش پرسید : پدر روحانی روماتیسم از چی ایجاد میشود؟

 

کشیش هم موعظه را شروع کرد و گفت روماتیسم حاصل مستی و میگساری و بی بند و باری است
مردک با حالت منفعل دوباره سرش گرم روزنامه خودش شد

بعد کشیش از او پرسید تو حالا چند وقت است که روماتیسم داری؟

مردک گفت من روماتیسم ندارم، اینجا نوشته است پاپ اعظم دچار روماتیسم بدی است !!!



نوشته شده توسط محمد | لينک ثابت |سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:,|


صغرا ، خانم فداکار

در پي درخواست وزير آموزش و پرورش براي جداسازي كتاب درسي دختران و پسران
داستان دهقان فداكار در كتاب درسي دختران به صغراي فداكار تبديل شد

داستان جديد:

صغرا ، خانم فداکار

صغرا خانم فداکار خیلی ناراحت شد اول خواست پیراهنش را در بیاورد به چوبدستی اش ببندد به و آتش بزند، بعد یادش آمد که لخت می شود و اگر چشم مسافران نامحرم به او بیفتد، خدا او را با چوبدستی اش در آتش جهنم می اندازد. بعد خواست چادرش را استفاده کند که یاد موهایش افتاد. سپس متوجه شد لازم نیست مثل مردها به هر بهانه ای لخت بشود، او زن است و خدا به او عقل داده لذا نفت فانوسش را ریخت روی چوبدستی اش و آن را آتش زد و چون دویدن برای زن بد است سلانه سلانه به طرف قطار رفت اما دیگر دیر شده بود و قطار با سنگ ها برخورد کرد و همه ی مسافران شهید شدند.

انا لله و انا الیه راجعون



نوشته شده توسط محمد | لينک ثابت |سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:,|


نژاد انسانها

روزی دخترک از مادرش پرسید: 'مامان نژاد انسان ها از کجا اومد؟
مادر جواب داد: خداوند آدم و حوا را خلق کرد. اون ها بچه دار شدند و این جوری نژادانسان ها به وجود اومد.
دو روز بعد دختر همین سوال رو از پدرش پرسید.
پدرش پاسخ داد: 'خیلی سال پیش میمون ها تکامل یافتند و نژاد انسان ها پدید اومد..'
دخترک که گیج شده بود نزد مادرش رفت و گفت:
مامان تو گفتی خدا انسان ها روآفرید ولی بابا میگه انسان ها تکامل یافته ی میمون ها هستند...من که نمی فهمم!
مادرش گفت: عزیز دلم خیلی ساده است. من بهت در مورد خانواده ی خودم گفتم و بابات درمورد خانواده ی خودش



نوشته شده توسط محمد | لينک ثابت |سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:,|


داستان غم انگیز

یک دانشجوی عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود
بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد
.
.
.
اما دختر خانوم داستان ما عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد.
بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست میگه

روزها ازپی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسر داستان ما یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت " من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت
"اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن.
.
.
ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد.
.
.
چهار سال آزگار کذشت و هر دو فارغ التحصیل شدند. اما پسر دیگه طرف دختره نرفت.!!
.
.
نتیجه اخلاقی این ماجرا. .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پسرهای دانشجو هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند.!!



نوشته شده توسط محمد | لينک ثابت |سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:,|


آخرين مطالب
مردانگی در داشتن چیز بزرگ است!
گـِـــــریــــــه ! ...
به جهان ثابت کن چی تو فکرت داری!!:
از فرصت ها استفاده کنید ! ...
مامانت پیش منه!
کـــشـــیـــش و مـــســـت !!!! ...
ملانصردین و عدالت خدا !!!! ...
صغرا ، خانم فداکار
نژاد انسانها
داستان خنده دار خیانت +18
داستان غم انگیز
در راهروی بیمارستان ... !
پیامگیر شخصیت‌های مختلف
اندرزهایی از فلان بن هیچکس
دستورالعمل ضایع کردن دخترها!
اعتراضات یک نی نی 16 ماهه عصبانی
داستان طنز " کما "
خاطرات دختر دانشجو...!
اگر شما به رئيس جمهور كشورها فحش بدهيد چه اتفاقي خواهد افتاد .
شیخ و مریدان در کوهستان
مطلب
واردات چینی !
هر دو قربان
روش های درس خواندن پسر ها و دختر ها
یك جو شاعرانگی
100 بوسه
شارون استون
فرق عروسی رفتن پسرها و دخترها !
دختری از کوچه باغی می گذشت
دانشجو در کشورهای مختلف دنیا
فرهنگ لغات مهندسان
آخرین جملات افراد مختلف قبل از مرگ
ایا می دانید؟
اسکناس 100 یوروئی
نظر شما چیه؟
تشکرهای عصرایرانی
ذکر آن گزارشگر فوتبال
اس ام اس شهادت حضرت فاطمه
طنز تصویری
اس ام اس سرکاری واسه نصف شب
راز صدا در صومعه
اس ام اس عاشقانه
مردانگی در داشتن چیز بزرگ است!
طبقه بندی
طبقه بندی
اس ام اس عاشقانه جدید
اس ام اس عاشقانه,اس ام اس جدید, اس ام اس روز ,اس ام اس عاشقانه جدید ,اس ام اس و جوک جک جدید,جوک جدید
اس ام اس عاشقانه,اس ام اس جدید, اس ام اس روز ,اس ام اس عاشقانه جدید ,اس ام اس و جوک جک جدید,جوک جدید
اس ام اس تولد اس ام اس تبریک روز تولد اس ام اس تبریک تولد اس ام اس روز تولد
اس ام اس عاشقانه


موضوعات
داستانهای جالب و خواندنی(dastan) اس ام اس جوکستان(jokestan) معما و تست هوش طنز تصویری متفرقه
پيوند وبلاگ

کیت اگزوز زنون قوی چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان طنز سرا و آدرس bia2tanz.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

آرشيو
اسفند 1391
خرداد 1389
ارديبهشت 1389
نويسندگان
نويسنده وبلاگ :
محمد
آمار سايت
كاربران آنلاين: نفر
تعداد بازديدها:
RSS
لوگوي دوستان
موزيک و کد جاوا

ورود اعضا: